نویسنده: حمید وثیق زاده انصاری
منبع:راسخون




 

پادشاه نشسته به نیم رخ، لبخندی کوچک بر چهره، هنگامی که پیشک‌آوران از سرزمین‌های مختلف هدایایی به او می‌دهند. این تصویر صلح‌جویانه و خیرخواهانه‌ای است که داریوش اول (550-486 پیش از میلاد) پادشاه امپراتوری هخامنشی انتخاب کرد تا بر روی تخته سنگی به شکل نقش برجسته در شهرهای با شکوه او حکاکی شود.
داریوش اول، سومین شاه شاهان هخامنشی در ایران که تحت عنوان داریوش بزرگ نیز معروف است. آیا او واقعاً شخصیت صلح طلب و مهربانی است که در تخت جمشید و شوش به تصویر کشیده شده است؟ ما 2500 سال پس از تولد داریوش کبیر، از او چه می‌دانیم؟

مشکل منابع:

متاسفانه، بسیاری از مطالبی که ما در مورد داریوش اول می‌دانیم بیشتر از طریق همسایگان ایران به دست ما رسیده و نه از منابع فارسی. به عنوان مثال، در عزرا 6: 4 کتاب مقدس، داریوش به دولت خود دستور می‌دهد تا هزینه به پایان رساندن بازسازی معبد یهودی در اسرائیل را بپردازند، که در اصل این فرمانِ کورش کبیر بود.
یکی دیگر از منابع معروف، هرودوت مورخ یونانی است که متاسفانه هرگز دقت و وسواس در کار خود نداشته است. با این حال، او نیز در مورد نزدیکی داریوش به تاج و تخت، جنگ‌های او در برابر سکاها و حمله او به ایونیه یونان (492-490 پیش از میلاد) و شکست سپاه او در نبرد ماراتن داستان‌هایی روایت می‌کند.
همانطور که هخامنشیان خود برای منابع نوشته‌اند، ما تنها حکاکی کتیبه‌هایی بر دیوارهای کاخ، مقبره‌های سلطنتی و نقش برجسته‌هایی بر روی صخره را دارا هستیم. متاسفانه، بسیاری از این کتیبه‌ها مایل به ستایش نام داریوش بزرگ و دیگر شاهان هستند، اما هیچ جزئیاتی پیرامون زندگی و کارهای آنها ارائه نمی‌دهند. استثنای بزرگ، نقش برجسته بیستون است که نشان دهنده داریوش بزرگ به حالت ایستاده پس از پیروزی بر دشمنان خود از بابل، ایلام، امپراتوری سکاها و مناطق دیگر است. خدای زرتشتی اهورامزدا داریوش را از بالا دعا می‌کند.
کتیبه بیستون توصیف کننده صعود داریوش به تاج و تخت است. این کتیبه همچنین به ذکر جزئیات موفقیت‌های او در سرکوبی شورش‌ها‌ می‌پردازد که در سراسر مدتی که وی در حال تحکیم امپراتوری هخامنشی بود، به شکلی ناگهانی ظهور می‌کردند.
اگرچه منابع بسیاری از پرسش‌ها را بی‌پاسخ رها می‌کنند اما این نوعی روایت قابل توجه در طول مدت بین سلطنت داریوش کبیر و آن روز می باشد.

اوایل زندگی داریوش:

داریوش بزرگ شد در خانواده سلطنتی هخامنشی متولد نشده بود. پدرش ویشتاسپ یک مقام نظامی و نجیب‌زاده دربار بود که به احتمال زیاد که به عنوان ساتراپ ایالت باختر خدمت می‌کرد. ویشتاسپ تحت نظر کورش بزرگ خدمت می‌کرد.
در مورد دوران کودکی داریوش یا آموزش‌های او چیزی زیادی نمی‌دانیم. با توجه به منابع باقی مانده، مادرش رُدگون نام داشت ، اما چیزی بیشتر در مورد او نمی‌دانیم.
در 530 پیش از میلاد، کوروش کبیر پسرش کمبوجیه دوم را به عنوان شاه شاهان به جای خود منصوب کرد و سپس اقدام به تصرف مردم کوچ‌نشین شرق کرد. بر طبق افسانه، کوروش به واسطه رویایی به دردسر افتاد که در آن رویا داریوش پسر اشراف‌زاده با بال‌هایی مانند خدای زرتشتی اهورامزدا پدیدار شد. کوروش این را به عنوان نشانه‌ای تعبیر کرد و داریوش را تهدیدی برای تاج و تخت کمبوجیه دانست.
در آن زمان، داریوش به عنوان یک نیزه‌دار ساده در سپاه هخامنشی خدمت می‌کرد. کوروش به پدر داریوش ویشتاسپ دستور داد تا به پایتخت بازگردد و مراقب داریوش بوده تا او طرحی برای براندازی تاج و تخت نداشته باشد. با این حال، کمبوجیه مدت هفت سال با مسالمت حکومت کرد و داریوش را به پست محافظ شخصی برگزید.

نزدیکی به تاج و تخت:

در سال 522، کمبوجیه در حال بازگشت به پارس درست پس از فتح مصر درگذشت. آنچه که پس از آن اتفاق افتاد در سابقه تاریخی تیره است. به گفته داریوش، در کتیبه‌ بیستون، شخصی به نام گئومات تاج و تخت را تصرف کرد و مدعی شد که برادر کمبوجیه، بردیا است.
برخی از مورخان بر این باورند که این شخص در واقع یکی از برادران کمبوجیه بود و داستان هویت کاذب ساخته و پرداخته داریوش بود تا اقدامات خود را توجیه کند. درست هفت ماه پس از آنکه گئومات/ بردیا تاج و تخت را به دست گرفت، داریوش او را در قلعه سیکی‌اووتی (Sikayauvati) کشت. شورایی از اشراف داریوش را به عنوان شاه بعدی شاهان برگزیدند.

قیام‌ها و شورش‌ها:

داریوش با عواقب آنی کشتن گئومات مواجه شد. هم عیلام (جنوب غربی ایران) و هم بابل سر به شورش گذاردند، زیرا پادشاه قبلی مورد علاقه آنها بود. بنابراین دست به یک سری قیام و شورش زدند که داریوش و سپاه وی را وادار کرد تا سال‌ها از این محل به آن محل بروند.
هنگامی که داریوش در بابل و مشغول سرکوب شورش بود، متوجه شد که ساتراپ بلخ که بیشتر حامی وی بود نیز شورش کرده است. سپس، قلب امپراتوری، پارس، قیام کرد. همانطور که داریوش مشغول سرکوب شورش‌ها بود، عیلام و بابل دوباره قیام کردند. ماد، پارت، آشور و مصر نیز در برابر داریوش شورش کردند؛ کل امپراتوری هخامنشی در هرج و مرج و شورش بود.
خوشبختانه برای شاه جدید شاهان، بخشی از امپراتوری او که هرگز در برابر قیام نکرد، سپاه بود. او در نهایت قادر به از بین بردن تک تک شورش‌ها شد. کتیبه بیستون نشان می‌دهد که او هشت "پادشاه دروغین" و یا رهبر شورشی را در دوره آرام کردن کشور اعدام کرد.

حمله به دره سند:

در سال 518 پیش از میلاد، زمانی که بار دیگر آرامش در پارس برقرار شد، داریوش تصمیم به گسترش امپراتوری خود به سمت شرق و به سوی رود سند گرفت. او سپاه خود را روانه بلخ کرد، سپس سپاس او به آسیای مرکزی و محلی رفتند که امروزه پاکستان نامیده می‌شود و کراچی را در سال 515 پیش از میلاد گرفتند. امپراتور پارس نیز تیم بررسی برای کشف سواحل اقیانوس هند از دلتای رودخانه سند تا شبه جزیره سوئز فرستاد.

حمله سکاها:

در حالی که توجه داریوش به جای دیگر مشغول بود، سکاهای بیابانگرد فرصت را برای حمله به پارس مغتنم شمردند. در سال 512 پیش از میلاد، داریوش تصمیم گرفت تا با حمله به امپراطوری سکاها، به حملات آنها پایان دهد. پارسیان از طریق محلی که امروزه قزاقستان نامیده می‌شود به سمت شمال پیشروی کردند، از رودخانه دانوب عبور کردند و تا ولگا پیش رفتند، اما هرگز به گفته هرودوت با هیچ مقاومت مسلحانه‌ای مواجه نشدند. سکاها در استپ ناپدید شده و از درگیری با سپاه داریوش امتناع کردند.
با این حال، نمایش قدرت هخامنشی به نظر هدف خود را به انجام رسانده است. بر اساس حجاری در بیستون، سکاها آخرین افرادی بودند که مغلوب شدند و جزء خراجگزاران امپراتوری هخامنشی شدند.

نخستین حمله پارس به یونان:

داریوش با مرزهای شرقی و شمال خود که دیگر امن شده بودند، توجه خود را به غرب معطوف کرد. در سال 499 پیش از میلاد، حاکم ستمگر پارسی، آریستاگوراس، در تمام منطقه آناتولی و محلی که امروزه ترکیه خوانده می شود، شورش کرد. شورشیان حتی در سال 498 پایتخت محلی پارس در سارد را سوزاندند.
داریوش سربازانی برای فرونشاندن شورش ایونی فرستاد، اما هر دو طرف تا سال 494 پیش از میلاد در وضعیت بغرنجی قرار داشتند. در آن زمان، داریوش به سپاه خود دستور داد تا به شهر ملط آریستاگوراس حمله کنند. ایرانیان بر یونانیان پیروز شدند و آخرین شورش سال پایان یافت.
اگرچه سپاه هخامنشی به شورش پایان داده بود، اما داریوش اطمینان نداشت که جناح اروپایی امپراطوری‌اش در امان باشد. او در سال 492، نیروی تهاجمی دیگری برای فتح تراکیه (در سمت اروپایی تنگه بسفر) و مقدونیه ارسال کرد. داریوش همچنین در سال 490 پیش از میلاد قشون دریایی بزرگی به قصد حمله به آتن فرستاد. با این حال، آتنی‌ها در نبرد ماراتن ایرانیان را شکست دادند و برنامه‌های داریوش را خنثی کردند.

مرگ داریوش بزرگ:

داریوش عهد کرد تا حمله بعدی را خود بر عهده گیرد و تمام یونان را تسخیر کند. با این حال، او آنقدر زنده نماند تا مبارزه خود را تکرار کند. شورشی در مصر بروز کرد و ظاهراً فشار عصبی سلامت داریوش را تحت تاثیر قرار داد.
شاه 64 ساله شاهان در سال 486 پیش از میلاد درگذشت، در حالی که جنگ علیه یونانیان را به پسرش، خشایارشا اول واگذار کرد. در مجموع، جنگ‌های ایران-یونان 50 سال به طول انجامید.